باقی گذاشتنباقی گُذاشتَن به جا گذاشتن، برقرار و پایدار گذاشتن ادامه... به جا گذاشتن، برقرار و پایدار گذاشتن تصویر باقی گذاشتن فرهنگ فارسی عمید
باقی گذاشتن (مُ) بجا ماندن و برقرار گذاشتن چیزی را. (ناظم الاطباء). برجای نهادن ادامه... بجا ماندن و برقرار گذاشتن چیزی را. (ناظم الاطباء). برجای نهادن لغت نامه دهخدا
باقی گذاشتن به جا گذاشتن بجا ماندن بر قرار گذاشتن ادامه... به جا گذاشتن بجا ماندن بر قرار گذاشتن تصویر باقی گذاشتن فرهنگ لغت هوشیار